آبشار گشاده دستی
نوشته شده توسط : feraghat90

 نگاهی کوتاه به شخصیت امام مجتبی(ع)

مظهر عبادت و بخشندگی 

اندرزگویی/در واپسین ساعت‏های زندگی، یکی از یارانش به نام جناده پسر ابی‏امیه از او خواست پندش دهد؛ حضرت در بستر بیماری به وی فرمود:«آری، خود را برای سفر)آخرت(آماده کن و پیش از آنکه اجلت فرارسد، توشهی خود را به دست آر. و بدان که تو دنیا را می‏جویی، و مرگ تو را. و همّ و غم و هزینهی روزی را که نرسیده، بر امروز که در آنی، بار مکن. و بدان که از مال، بیش از قوت و نیاز خود به دست نمی‏آوری مگر که در آن، نگهبان برای دیگرانی. و نیز بدان که در حلال دنیا، حساب و در حرام آن، عقاب و شبهه‏ناک آن، عتاب است. پس دنیا را همچون مردار بشمار، به اندازه کفایت خود از آن بردار که اگر حلال باشد، در دنیا زهد ورزیده‏ای و اگر حرام باشد، در آن گناهی نیست؛ زیرا – همچون بهره‏برداری اضطراری از مردار- به اندازهی ضرورت، برداشته‏ای و اگر شبهه‏ناک باشد، عتاب آن اندک است. و برای دنیای خود آنچنان قوی و با تدبیر و با استحکام کار کن که گویی تا ابد زنده می‏مانی، و برای آخرت خود آن چنان خالصانه و دقیق و با مراقبه کار کن که گویی فردا می‏میری.1در این دنیا، افرادی هستند که بهشت و نعمت‏های آن، و دوزخ و آتش سوزان آن را می‏بینند. بی‏خبران، آنان را بیمار پندارند در حالی که بیمار نیستند، یا دیوانه انگارند در حالی که آنان را رخداد بزرگ دلشان، که معرفت و خوف و هیبت خدا باشد، آن گونه کرده است. باور ایشان این است که هیچ نیازی ماندگار در دنیا نداریم، و برای دنیا آفریده نشده‏ایم و به تلاش بیش از اندازه برای آن مأمور نیستیم. دین‏باوران اموال خود را در راه خدا انفاق کرده‏اند، و خون و جان خویش را به خدا بخشیده‏اند و بدین وسیله خشنودی آفریدگار را خریده‏اند. دانستند که خدا مال و جان آنان را در برابر بهشت خریدار است، پس با او معامله کردند و از تجارت خود سود بردند و خوشبختی بزرگ به دست آوردند و رستگار و کامیاب شدند.

پس ای مردم! - خدا شما را رحمت کند- از اینان پیروی کنید که خدای متعال، پیامبر و پدران او، ابراهیم و اسماعیل و فرزندانشان را ستود و فرمود: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِه؛ پس تنها از راه هدایت آنان پیروی کن»، و بدانید ای بندگان خدا، که شما به اقتدا و پیروی ایشان مکلفّید. پس کوشش و تلاش کنید.2و فرمود: «بندگان خدا! از خدا بترسید و پیش از فرارسیدن پیری، در طلب کمال بکوشید، و پیش از کیفرهای پاره پاره‏کن و مرگِ ویرانگرِ لذّت‏ها، به عمل نیک بشتابید که نعمت‏های دنیا پایدار و گرفتاری‏هایش امان‏بخش نیست. و از بدی‏هایش نتوان سپر گرفت، غروری فریبنده و تکیه‏گاهی خمیده است. پس ای بندگان خدا! از این عبرت‏ها پند گیرید، و از آثار پیشینیان عبرت گیرید و با نعمت‏های خداوندی، خود را از گناهان بازدارید، و از اندرزها سود برید، که خدا پناه و یاوری کافی است. و قرآن، حجّت و طرف محاسبه‏ای تمام است و بهشت برای ثواب و دوزخ برای کیفر و پایانی غم‏انگیز بس است.3ای مردم! این سرا، خانه ی آزمون است و هر چه در آن است، نابود خواهد شد. پروردگار ما از این موضوع خبر داده است تا آگاه شویم و به ما هشدار داده است تا از گناهان دوری کنیم؛ تا پس از آن هشدار بهانه‏ای نباشد؛ پس، از آن چه نابودشدنی است دوری کنید و به آن چه ماندنی است گرایش یابید و از آفریدگار آشکارا و نهان بهراسید.4

بندگان خدا! بدانید که خدا شما را بیهوده نیافرید، و خود سر رها نکرد، اجل‏های شما را نوشت. و روزی‏ها را میان شما تقسیم کرد تا هر خردمندی منزلت خود را بشناسد و بداند که آن چه برایش مقدّر است، به آن می‏رسد و آن چه برایش مقدّر نیست، نمی‏رسد. خداوند رزق و روزی دنیای شما را به عهده گرفت، و شما را برای عبادت خود فراغت داد، و شما را بر سپاس خود ترغیب کرد، و یاد خود را بر شما واجب کرد، و به تقوا سفارش نمود، و آن را نهایت خشنودی خود قرار داد که، «تقوا» درِ هر توبه، و سرآمد هر حکمت، و شرف هر کاری است، و به سبب تقوا، پارسایان، رستگار شدند. خداوند متعال فرمود: «به راستی که پارسایان را، رستگاری است»،5 و فرمود: «آنان که پروا پیشه کنند و به کار شایسته پردازند نه بیمی بر آنان هست و نه اندوهی خواهند داشت.»6 پس ای بندگان خدا! از خدا پروا کنید، و بدانید هر که از خدا پروا کند، خدا راهی برای بیرون شدن از فتنه‏ها به رویش بگشاید، و در کارش، درستی بخشد، و هدایتش را فراهم کند، و حجت و دستاویزش را پیروز سازد، و روسفیدش کند، و خواسته‏اش را عطا کند، و با افرادی که خدا نعمت به آنان داده است، یعنی پیامبران و راستی‏پیشگان و گواهان و شایستگان همنشین سازد ، و اینان چه خوش رفیقانی‏اند.»7کسی از امام حسن(ع) خواست که اندرزش دهد. فرمود: «مبادا مرا بستایی که من از تو به خود داناترم؛ یا مرا تکذیب کنی که تکذیب شده، رأیی ندارد؛ یا نزد من از کسی غیبت کنی. او عرض کرد: «آیا بروم؟» فرمود: «آری، اگر خواهی برو.»8گاه که از پندناپذیری مردم دلگیر می‏شد، خطاب به آنان می‏گفت: «میان شما و تأثیر اندرز، پرده خودخواهی آویخته است.»9اندرز می‏داد:« هر کس دنیا را دوست بدارد، ترس آخرت از دلش بیرون می‏رود؛ و هر کس حرص دنیایش فزونی یابد، جز دوری از آن نیفزاید و بغض او از خدا، بیفزاید. و حریص تلاشگر در جمع ثروت و ریاست، و زاهد قانع، هر دو، خوراکِ روزی خود را بی‏کم و کاست به دست می‏آورند؛ پس چرا پی در پی در آتش افتادن؟! و همهی خیر، در یک ساعت صبر کردن در برابر گناه است که آسایش بی‏پایان و خوشبختی فراوان را موجب می‏شود. و جویندگان دو گروهند: گروهی که دنیا را می‏جویند تا چون به آن رسند، نابود شوند، و گروهی که آخرت را می‏جویند تا چون به آن رسند، نجات‏یافته و رستگار باشند.و ای رادمرد! بدان که اگر به رستگاری آخرت دست یابی، از دست رفته‏ها و سختی‏های دنیا زیانت نرساند، و اگر از آن محروم مانی، داشته‏های دنیا سودت نبخشد.10متّقی هندی دانشمند نامور اهل سنت می‏گوید: حضرت فرمود:«هرکس دنیا خواه باشد، دنیا او را به هراس افکند، و هر کس به آن بی‏رغبت باشد، باک ندارد که چه کسی آن را بخورد. دوستدارِ دنیا، بندهی کسی است که دنیا را مالک است. کمترین چیز در دنیا، آدمی را کفایت می‏کند ولی همهی دنیا بی‏نیازی نمی‏آورد. و هر کس دو روزش در دنیا، برابر باشد، فریب خورده است و هر کس امروزش بهتر از فردایش باشد، زیان دیده است. و هر کس کمبودهای خود را نجوید، در کاستی قرار دارد و هر کس در کاستی باشد، مرگ برای او بهتر است.11
 

بردباری (حلم)

بردباری را «زینت» آدمی می‏خواند 12و نوشته‏اند: «حسن، سروری بردبار، متین و گشاده‏دست بود.»13روزی مروان وی را ناسزا گفت. چون خاموش شد، امام فرمود: من اثر گناه تو را پاک نمی‏کنم؛ اما دیدار من و تو نزد آفریدگار باشد که اگر راست گفتی، خدا پاداش راستی‏ات را دهد، و اگر دروغ گفتی، پروردگار سزای دروغت را دهد؛ و خداوند کیفر دهنده‏تر از من است.14ابن‏ابی‏الحدید - دانشمند بزرگ اهل سنت- می‏گوید: «از بزرگترین ویژگی‏های امام حسن(ع) که بدان شهره بود، بردباری وی است؛ تا بدان جا که به «بردبار خاندان» نامور شد.15هنگامی که چشم از جهان فروبست، مروان نه تنها در تشییع جنازه‏اش شرکت کرد، بلکه می‏گریست. این رفتار متناقض و شگفت‏آور او باعث شد تا امام حسین(ع) زبان به انتقاد از وی بگشاید و بگوید: زمانی که برادرم زنده بود، همه گونه آزار را بر او روا می‏داشتی و اینک برای تشییع آمده‏ای و می‏گریی؟!»مروان به یکی از کوه‏های مدینه اشاره کرد و گفت: «من هر چه کردم، نسبت به کسی روا داشتم که بردباری‏اش از این کوه‏ها بیشتر بود.»16معاویه نیز دربارهی حضرت چنین می‏اندیشید و بر زبان می‏آورْد.17با شتاختی که از روحیه آدم‏ها داشت، به خوبی می‏دانست قضاوت بسیاری از مردم دربارهی دیگران، بازیچهی نادانی، غرض‏ورزی و... دیگر انگیزه‏های غیر عقلانی است. بنابراین بیش و پیش از آن که از موضع‏گیری منفی آنان به خودش و پدرش خشمگین شود، نقاط ضعف عاطفی و جز آن را جستوجو می‏کرد و مرهم را به زخم روح می‏نهاد. روزی سواره می‏گذشت، مردی شامی -که در محیط فرمانروایی معاویه پرورش یافته بود- او را دید و زبان به دشنام گشود. امام خاموش ماند تا سخن شامی پایان پذیرد. سپس به سوی او رفت و لبخندزنان گفت: «ای پیرمرد! گمان می‏کنم در این شهر غریبی. شاید هم دیدگاهت اشتباه است و یا مرا با دیگری عوضی گرفته‏ای. اگر می‏خواهی خرسندت کنیم، شادت می‏کنیم. اگر از ما چیز مادی بخواهی، به تو می‏دهیم و اگر راهنمایی بخواهی، رهنمونت هستیم... و اگر نیازمندی، بی‏نیازت می‏کنیم. اگر آواره‏ای، پناهت می‏دهیم. بهتر است اثاثیه‏ات را برداری و تا رفتن از این شهر مهمان ما باشی، این کار برایت مفیدتر است؛ زیرا ما خانه‏ای وسیع و گسترده و ثروت بسیاری داریم.»مرد چون این سخن بزرگوارانه را شنید گریست و سپس گفت: «گواهی می‏دهم که تو خلیفهی خداوند بر زمینی. خداوند بهتر از مردم می‏داند رسالتش را بر دوش چه کسی نهد. خودت و پدرت تاکنون منفورترین مردمان بودید و اینک تو محبوب‏ترینی. سپس تا هنگام رفتن از شهر در خانهی حضرت رحل اقامت افکند و از شیفتگان وی شد.18امام، آگاه‏ترین فرد به زخمه‏های روح آدمی و زوایای ناشناختهی این موجود ناشناخته است. او می‏داند انسان، گاه ده‏ها سال نیّت واقعی خود در برابر شخص یا پدیده‏ای پنهان می‏کند تا در فرصت مناسب، زهر خود را بریزد. از این روی به افراد هشدار می‏داد: «دیدگاه کسی، جز هنگام خشم شناخته نشود!» 19زیرا انسان‏ها در شرایط عادی، نه حسودند، نه تنگ‏چشم‏اند، نه کینهی خود را ابراز می‏کنند و نه...؛ اما فراز و نشیب زندگی و موفقیت‏ها و شکست‏های دیگران، باعث می‏شود تا فرد آن چه را که سال‏ها پنهان کرده است، ناگهان آشکار کند و به گفتهی مردم کوچه و بازار: «حرف دلش را بزند.»

روزی برابر خانه‏اش در کوفه نشسته بود. عربی بیابان‏نشین آمد و وی، پدر و مادرش را ناسزا گفت. امام برخاست و پرسید: «تشنه‏ای تا سیرابت و گرسنه‏ای تا سیرت کنیم؟ تو را چه شده است که چنین غیر منطقی و احساساتی بی‏دلیل متهم می‏کنی و دشنام می‏دهی؟!»اما عرب دست‏بردار نبود و همچنان بارانی از ناسزا از زبانش جاری بود. امام به خدمتکارش فرمان داد تا کیسهی درهم‏های نقره را بیاورَد. آن را به مردِ فقیرِ بیابانگرد داد و فرمود: «ببخش که بیشتر از این نداشتم؛ اگر داشتم حتماً به تو می‏دادم.»مرد با شنیدن این سخنان صدایش را بلند کرد تا همگان بشنوند و گفت: «گواهی می‏دهم تو نوهی پیامبری. من آمده بودم تا بردباری تو را امتحان کنم!»20

بزرگواری

نیکوکاری بدون چشم‏داشت، بخشش پیش از درخواست و اطعام کردن در قحطسالی21 را از بزرگواری می‏شمرد و می‏فرمود: بیشترین و بهترین کاری که فرد بزرگوار می‏تواند انجام دهد، آن است که اگر برای خطاکار دشوار است پوزش بخواهد، او را بی‏پوزش خواستن ببخشد.22

پارسایی

هماره از «نفْس» خویش مراقبت می‏کرد تا «نفَس»اش رحمانی باشد. روزی از او پرسیدند: «ای فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردی؟» فرمود: «صبح کردم در حالی که پروردگاری بالای سر و آتشی پیش رو دارم، و مرگ مرا می‏جوید، در حالی که خداوند دیده به من دوخته است، و من در گرو عمل خویشم که آن چه دوست دارم، در اعمال خود نمی‏یابم و آن چه از ناپسندی‏ها را دوست ندارم، از خود نمی‏رانم، و کارها در اختیار دیگری است، اگر خواهد عذاب کند و اگر خواهد بگذرد. پس چه کسی نیازمندتر از من است؟23تاریخ‏دانان، او را پرستشگرترین پرستشگر و بی‏اعتناترین شخص به دنیا در روزگارش برشمردند.24نه تنها خود پارسا بود، بلکه با بیان الگوهایی، مردمان را به پارسایی فرامی‏خوانْد. روزی در سخنرانی به مردمان گفت: «هان ای مردم! من از برادری به شما خبر می‏دهم که در دیدهی من، بزرگترینِ مردم بود؛ و بالاترین خصلتی که او را در نظرم بزرگ کرده بود، کوچکی و ناچیزی دنیا در دیده او بود؛ از فرمانروایی شکم خود رهیده بود؛ از این رو، چیزی را که نداشت، هوس نمی‏کرد و چون داشت، زیاده‏روی نمی‏کرد؛ از فرمانروایی شهوت جنسی خود رهیده بود؛ از این رو، عقل و اندیشه او از راه حق، منحرفش نمی‏کرد؛ از فرمانروایی نادانی و ندانم‏کاری نیز رهیده بود؛ از این رو، جز به اموری که سودآوری خداپسندانهی آن اطمینان‏آور بود، دست نمی‏گشود؛ هوس‏های پی در پی نمی‏کرد، و خشمگین نمی‏شد؛ و از بر آوردن نیاز مردمان، به ستوه نمی‏آمد؛ بیشتر روز و شبش خاموش بود؛ و چون سخن می‏گفت، در حق‏گویی سرآمد گویندگان بود؛ وارد جدال و ستیزه نمی‏شد؛ و در دعوایی شرکت نمی‏کرد؛ و دعوای خود را بیهوده به میان مردم نمی‏بُرد و برای خود دلیلی نمی‏آورد تا قاضی را بیابد که داوری کند و دعوا فیصله یابد؛ و از برادران ایمانی خود غافل نبود؛ و در میان آنان، برای خود امتیازی قائل نبود؛ در بدن، ضعیف، و از فرط تواضع ناتوان می‏نمود، و چون هنگامه نبرد می‏رسید، شیر حمله‏ور بود؛ هیچکس را به خطایی که عذر از آن ممکن بود، سرزنش نمی‏کرد، صبر می‏کرد تا عذرخواهی آن را ببیند؛ هر چه می‏گفت، خود انجام می‏داد؛ و آن چه را که به خاطر مصالحی نمی‏گفت، نیز عمل می‏کرد؛ چون دو کار برایش جلوه می‏کرد که نمی‏دانست کدام یک بهتر است، با آن که به هوای نفسش نزدیک‏تر بود، مخالفت می‏کرد؛ از درد خود جز نزد کسی که امید بهبودی از او داشت، شکْوه نمی‏کرد؛ و جز با کسی که امید خیرخواهی از او داشت، مشورت نمی‏کرد؛ خستگی و دلتنگی و نارضایی و ناراحتی و شکْوه و گلایه از خود بروز نمی‏داد؛ و پُرخواهش و هوسران نبود؛ و انتقام نمی‏گرفت؛ و از دشمن نیز غافل نبود. پس بر شما باد که همهی این اخلاق کریمه را پیدا کنید، اگر بتوانید؛ و اگر همه را نتوانید، پیدا کردن اندک آن از رها کردن همه، بهتر است.25ابن صباغ مالکی - دانشمند بزرگ اهل سنت - می‏گوید: حسن، بی‏اعتناترین فرد به دنیا و لذت‏های ناروای آن بود؛ زیرا فریب و آفت آن را می‏شناخت26 و بسیاری از اوقات این شعر را زمزمه می‏کرد:ای لذت‏جویان دنیا! لذت جاودانه نیست مغرور شدن به سایه‏ای که نابود شدنی است، ابلهی است.27

 حسین سیّدی

 

پی نوشت:
1. الانوار البهیه /91؛ بحار الانوار 138/44؛ نهج السعاده 238/8؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
2. ارشاد القلوب 76/1.
3. تحف العقول /236؛ جواهر المطالب 301/1؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
4. التوحید /378؛ نور البراهین 334/2؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
5. اعلی، آیهی 87.
6. همان، اعراف، آیهی 35.
7. تحف العقول /232؛ شرح احقاق الحق 504/33؛ نهج السعاده 62/7؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
8. بحار الانوار 109/75؛ تحف العقول /236؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
9. فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
10. همان /539.
11. همان.
12. الحلم زینه.فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع).
13. کان الحسن سیداً حلیماً ذا سکینه و وقار و حشمه جواداً.تاریخ الاسلام 36/4؛ شرح احقاق الحق 251/11.
14. بحار الانوار 352/43؛ شرح احقاق الحق 119/11.
15. مِن ابرز صفات الامام الحسن التی عرف بها، صفه الحلم؛ حیث اشتهر عنه انّه: «حلیم أهل البیت»شرح نهج البلاغه 13/16.
16. و اخرج ابن‏عساکر عن جویریه بن اسماء قال: لمامات الحسن، بکی مروان فی جنازته. فقال الحسین: «اتبکیه و قد کنتَ تجرعه ما تجرعه؟!»فقال: انی کنت افعل ذلک الی احلم مِن هذا. و اشار بیده الی الجبل.البدایه و النهایه 43/8؛ تاریخ مدینه دمشق 253/13. و در نقل دیگر آمده: انه لیوازن حلمه الجبال. شرح نهج البلاغه 31/16 و 51؛ طبقات، ترجمه الامام الحسن /91.
17. البدایه و النهایه 43/8؛ تاریخ مدینه دمشق 252/13.
18. الانوار البهیه /89؛ بحار الانوار 344/43؛ المناقب 184/3.
19. لا یُعرف الرأیُ الّا عند الغضب.بحار الانوار 113/75؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر /71.
20. شرح احقاق الحق 559/33.
21. الکرم: التبرّع بالمعروف و العطاء قبل السؤال و الطعام فی المحل.
22. اوسع ما یکون الکریم بالمغفره إذا ضاقت بالمذنب المغفره.الدره الباهره /4؛ الروائع /117؛ نزهه الناظر و تنبیه الخاطر /78.
23. و قیل له علیه السلام کیف أصبحت یابن رسول اللّه صلی الله علیه وآله قال: أصبحت ولی ربّ فوقی و النّار امامی، و الموت یطلبنی، و الحساب محدق بی، و أنا مرتهن بعملی لا أجد ما أحبّ، و لا أدفع ما أکره، و الامور بید غیری فان شاء عذّبنی و إن شاء عفا عنی فأی فقیر أفقر منّی.الامالی)صدوق( /707؛ بحار الانوار 15/73؛ ترجمه از فرهنگ جامع سخنان امام حسن(ع) /155 و 553.
24. قال المورخون: و کان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم بالدنیا.الامالی (صدوق) /244؛ بحار الانوار 331/43؛ عده الداعی /139.
25. بحار الانوار 294/66؛ مشکاه الانوار 240/1.
26. کان /ابی، الحسن بن علی/ من ازهد الناس فی الدنیا و لذّاتها عارفاً بغرورها و آفاتها. ملحقات احقاق الحق 113/11.
27. یا اهل لذات دنیا لا بقاء لها ان اغترارا بظل زائل حمق. بحار الانوار 113/44.


پیام زن :: مرداد و شهریور 1389 - شماره های 221 و 222، صفحه 26.




:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 11 اسفند 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: